شب، همان ظلمتکده ی خاموش هیاهوی حرف های همیشه در انزوا است.
حرف هایی که باید به رخ طبیعت حس کشیده می شد و هنوز تنها شب را محرم دان می خواند.
حرف هایی که جوش هنر را بلند می کند.
و صحنه ی هنر تنها جایی است که بی علت می توان خندید و بی دلیل می توان گریست.
شب حجمه ی هجوم هنر توست بر صحنه ی من.
برچسب : نویسنده : dahrashooba بازدید : 78 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 11:13